دکتر بهرام زاهدی - استاد دانشگاه و کارشناس مسائل افغانستان؛
آمدن ترامپ چه تأثیری بر افغانستان خواهد داشت؟
اقای بهرام زاهدی با توجه به اهمیت موضوع انتخابات امریکا و تاثیر آن بر سیاستهای حکومت سرپرست در افغانستان به تحلیل این موضوع پرداخته است.
به گزارش سحر افغانستان؛ خبری در فضای مجازی دست به دست می شد که در آن یکی از مقامات سیاسی طالبان (آقای سهیل شاهین) نسبت به انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا واکنش نشان داده و اظهار امیدواری کرده است که در دوره ی او امارت اسلامی افغانستان به رسمیت شناخته شود.این گزاره در کنار دیگر گمانه هایی که از قبل در خصوص نگاه ترامپ به افغانستان مطرح می شد، منشأ گفتگوها و تحلیل و بررسیهایی چند در بین علاقهمندان به مسائل افغانستان شده است؛ از همین رو چند خطی برخاسته از مشاهده سپهر سیاسی افغانستان تقدیم میکنم:
1_طبیعتا اصالت هر خبری بایستی بررسی دقیق شود و نمیتوان به اخبار موجود بسنده کرد، خصوصا اینکه همواره نیازمند خواندن یا شنیدن قبل و بعد هر جمله ای هستیم تا دیدِ صحیحی نسبت به یک سخن پیدا کنیم.
جملات و گزارهها به تنهایی معنای چندان روشنی ندارند و باید در بافتار و زمینه ای وسیع تر فهم شوند.2-اما متن رسمی چنین است: «وزارت امور خارجه ا.ا.ا. در پرتو سیاست خارجی متوازن، امیدوارست با اعلام نتایج انتخابات ایالات متحده امریکا، حکومت آینده امریکا گامهایی واقعبینانه بردارد تا پیشرفتی ملموس در روابط میان دو کشور صورت گیرد و دو کشور بتوانند در روشنایی تعامل متقابل، فصل جدید روابط را باز کنند.
توافقنامه دوحه میان ا.ا.ا. و ایالات متحده امریکا در زمان حکومت رئیس جمهور دونالد ترامپ امضا شد که پس از آن اشغال بیستساله پایان یافت. همچنان متوقعست آقای ترامپ در پایان دادن جنگهای جاری در منطقه و جهان، بهویژه مظالم و تجاوز جاری در غزه و لبنان نقشی سازنده ایفا کند.»به نظر می رسد این متن کاملا با چارچوب سیاستهای رسمی طالبان که قبل و بعد از پیروزی بر آن تصریح داشته اند منطبق است، چارچوبی که در ادامه آن را شرح خواهیم داد.
3-در وضعیت کنونی برخی از سیاستمداران جهان با نگاهی واقع نگرانه (نگاه به امر واقع موجود) یا حتی خوشبینانه به آمدن ترامپ نگاه می کنند (نظیر نگاه ولادیمیر پوتین) و اظهار امیدواری میکنند که در دوران او سیاست خارجی بهتری از سوی آمریکا دنبال شود. در مورد مسأله اوکراین نگاه خوشبینانه پوتین بی مبنا نیست و بر اساس خط مشی ترامپ، احتمال توافق میان پوتین و ترامپ در این زمینه زیاد است.
4-به نظر می رسد که نگاه مقامات سیاسی طالبان هم این است که با توجه به واقعیات صحنه سیاسی آمریکا و نیز تاجر مسلک بودن ترامپ که به او قدرت تصمیم گیری های خاص و بعضا عجیب را هم میدهد، فعلا محتاطانه اظهار امیدواری به یک دیپلماسی بهتر و منعطف تر از سوی دولت جدید آمریکا داشته باشند. خصوصا اینکه ترامپ سابقه امضاء توافق آتش بس و صلح با طالبان را دارد و اکنون نیز وعده پایان دادن به جنگها و توجه به مسائل داخلی آمریکا را مطرح می کند. در زمانی نه چندان دور تابوت هزاران سرباز اشغالگر امریکایی از افغانستان راهی ایالات متحده شد
5-این اظهار امیدواری را نمی توان خارج از چارچوب سیاست خارجی شناخته شده «وزارت امور خارجه امارت اسلامی افغانستان» فهم کرد. سیاست خارجی ایشان
چنانچه بارها اعلام کردهاند و واقعیات صحنه سیاسی هم بر آن صحه میگذارد «سیاست خارجی متوازن اقتصادمحور» است؛ یعنی تعامل دیپلماتیک و اقتصادی با همه کشورهای جهان -به جز رژیم صهیونسیتی- به شرط اینکه آن کشور سیاست خصمانه و فعالیت نظامی و اطلاعاتی علیه افغانستان انجام ندهد.
6-طالبان بارها اعلام کرده اند در مبارزه با داعش به عنوان یک دشمن منطقه ای حاضر به همکاری با کشورهای مختلف هستند و این نیز میتواند پلی برای پاره ای از رو ابط با کشورهای دیگر از جمله آمریکا باشد، چنانچه در مورد روابط طالبان و روسیه بوده است.
7-این موارد هرگز به معنی قبول وجود پایگاه نظامی خارجی در افغانستان نیست و تجربه تاریخی نشان میدهد که بسیار بعید است که طالبان با وجود پایگاه نظامی خارجی از سوی کشوری دیگر (چه آمریکا و چه هر کشور دیگری) در خاک افغانستان موافقت کنند. در واقع تجربه مذاکرات ۱۸ ماهه قطر که آمریکا اصرار بر حفظ پایگاه های خود داشت و طالبان به هیچ قیمتی آن را نپذیرفت و از پذیرش چنین امری امتناع کرد حاکی از این است که این امر خط قرمزی برای طالبان محسوب می شود. طالبان حتی طرح بعدی غربیها یعنی باقی ماندن سربازان ترکیه ای به عنوان نیروهای مسلمان عضو ناتو را نیز نپذیرفت و اعلام کرد تا آخرین سرباز ناتو باید خارج شود و الّا به عنوان اشغالگر با آنان برخورد خواهد شد.
8-نیروهای جمهوری خواه تندرو در کنگره، تمایل به تجهیز و تسلیح اپوزیسیون طالبان نشان داده اند. در رأس این گروه لیندسی گراهام -مسیحی صهیونیست و شدیدا ضد مسلمان و ضد ایرانی- است که عده ای از اپوزیسون افغان روابط نزدیکی با او دارند. به نظر می رسد که علی میثم نظری (مسئول روابط خارجی احمد مسعود) و جبهات موسوم به آزادی و متحد افغانستان (که این مورد اخیر به سرکردگی سمیع سادات فعالیت میکند و دفتر آن در ویرجینیای آمریکاست) به گراهام و امثال او دل خوش کرده اند.
9_با این توصیف احتمال لابی گری اپوزیسیون افغان و رفت و آمد آنها در تالارهای کنگره بیشتر می شود اما بعید است که موفقیت جدی حاصل کنند و سیاست خارجی ترامپ نیز احتمالا به دست افرادی غیر از این نوع افراد خواهد افتاد. در نتیجه ترامپ و تیمش نیز احتمالا خط مشی کنونی در حمایت کم رمق از اپوزیسون مسلح مرتبط با آمریکا را دنبال کنند. هرچند ترامپ برای گرفتن پایگاه بگرام که برایش بسیار مهم است از چماق تهدید به تسلیح این اپوزیسیون استفاده خواهد کرد، اما به نظر می رسد که از حد تهدید و نقشِ چماق در دوگانه چماق و هویج فراتر نرود چرا که سیاست تندتر ازآن سوق دهنده کامل طالبان به سمت جناح اوراسیایی مخالف آمریکا خواهد بود و ترامپ و دولتش هرگز خواهان این امر نیستند.
10-در تشدید رقابت میان چین و امریکا -که در دوران ترامپ بسیار محتمل است- چینی ها نیز احتمالا به دنبال فعال تر شدن در روابط با افغانستان باشند. امری که نه تنها بر امریکایی ها اثرگذار است بلکه می تواند شتاب دهنده تصمیم گیری کشورهایی چون هند، پاکستان و حتی روسیه نسبت به مسائل افغانستان باشد.
نتیجه گیری؛ ریاست جمهوری ترامپ در کوتاه مدت اثری جدی بر صحنه سیاسی افغانستان نخواهد داشت. او از هویجِ آزاد کردن پول بلوکه شده افغانستان در آمریکا (در مجموع چیزی حدود 9 میلیارد دلار) و کمکهای مالی و وعده های دروغین در مورد رسمیت و ... استفاده خواهد کرد و در مقابل خواهان برخی امیتازات خرد و کلان خواهد شد. خواسته کلان او یعنی دریافت پایگاه نظامی در افغانستان به احتمال قریب به یقین از سوی طالبان رد خواهد شد اما طالبان از گسترش مناسبات اقتصادی با همه کشورها (چین، روسیه، آمریکا و ...) استقبال میکند (استثناء در این مورد رژیم صهیونسیتی است که طالبان آن را غاصب می دانند).
همچین طالبان در زمینه مبارزه با داعش کشورهای مختلف جهان را به همکاری دعوت می کند که می تواند محملی برای امریکا و دیگر کشورها در گشودن باب گفتگوهای بیشتر باشد. آمریکا از چماق تسلیح اپوزیسیون و احیانا تهدید به حمله نظامی نیز استفاده خواهد کرد اما علی رغم نظر برخی اعضای تندرو جمهوریخواه در کنگره، احتمالا از حد تهدید فراتر نخواهد رفت و به دلیل خصوصیات تاجرمسلکی ترامپ و نحوه تصمیم گیریهای او شاید حتی -در صورت تحقق منافع تجاری و اقتصادی- از میزان فشارها و تهدیدها کاسته شود و مناسبات تجاری گسترش یابد اما در هر صورت فعلا آمریکا و مجموعه غرب موقعیتی بسیار دورتر از چین، روسیه، ایران و حتی برخی کشورهای آسیای مرکزی (نظیر ازبکستان و ترکمنستان) در روابط با کابل دارند و به نظر می رسد اگر زمانی بنا باشد که کشوری روابط سیاسی کامل با امارت اسلامی برقرار کند آن کشور، کشوری مانند چین باشد که اکنون نیز روابط سیاسی در حد نزدیک به دوژور با طالبان دارد و شخص شی جین پینگ، استوارنامه سفیر آنان را دریافت کرده است.
چین و روسیه هر دو در مجامع مختلف بین المللی از کابل دعوت کرده اند که نمایندگان خود را به پکن، مسکو، سن پطرزبورگ و ... اعزام کنند اما کشورهای غربی حتی سفارتهای خود را کابل بازگشایی نکرده اند. حتی کشورهایی چون قطر و برخی کشورهای آسیای مرکزی و نیز جمهوری اسلامی ایران از شناخت بیشتر و زیرساخت مناسب تری برای گسترش روابط با کابل (به نسبت غرب) برخوردار هستند.اما سخن آخر اینکه بهتر است روندهای منطقه ای برای گشایش امور افغانستان فعال تر شوند و با همین روندهای منطقه ای اساسا زمینه برای مانور کشوری چون آمریکا در رابطه با مسائل افغانستان کمرنگ تر شود. در واقع این مردم کشورهای جهان اسلام هستند که با دغدغه فلسطین و رهایی قدس شریف، امروز از هر زمان دیگر به هم نزدیک تر شده اند و باید مشکلات مختلف عالم اسلام را همین مردم و نمایندگانشان حل و فصل کنند.