-
قصه های آرش _ قسمت پنجاه و هشتم (استقلال)
میزان 26, 1404 19:50آرش برایش سوال بود که چرا بعضی وقت ها به او می گویند کلان شدی و بعضی وقت ها می گویند هنوز خرد هستی. خاله بهار گفت کلان شدن نسبی است و با کلان شدن به مرور استقلالت بیشتر می شود.
-
قصه های آرش _ قسمت پنجاه و هفتم (فایده حشرات)
میزان 25, 1404 19:17آرش میخواست حشرات را بکشد اما در این قسمت یاد میگیرد که حتی موجوداتی که از آنها خوشمان نمیآید، نقشی مهم در چرخه زندگی دارند. از مادر کیکا تا کوچکترین حشره، همه سهمی در زیبایی و تعادل زمین دارند.
-
قصه های آرش - قسمت چهل و چهارم (حیوان خانگی)
میزان 16, 1404 18:33آرش صاحب یک حیوان خانگی شده. خاله بهار به او یادآوری می کند که باید متوجه حیوان خانگی خود باشد چرا که مراقبتاز موجود زنده مسئولیت دارد.
-
قصه های آرش - قسمت چهل و دوم(استرس)
میزان 16, 1404 17:30آرش امتحان دارد اما بسیار استرس گرفته. خاله بهار به او یاد می دهد که باید استرس خود را کنترل کند وگرنه نمی تواند در کارها موفق شود و همین استرس زیاد نتیجه عکس می دهد.
-
قصه های آرش - قسمت چهل و یکم( چشم و هم چشمی )
میزان 16, 1404 17:10آرش بعضی وقت ها چیزهایی میخرد که به کار نمی آیند اما میخرد صرف به این خاطر که هم صنفی هایش دارند اما خاله بهار گفت که این کارنادرست چشم و هم چشمی است.
-
قصه های آرش_قسمت چهلم (امانت داری)
میزان 15, 1404 20:25آرش ندانسته به امانت دوستش خیانت کرد اما خاله بهار به او یاد داد که باید در مقابل امانت دیگران، امانت داری است...
-
قصه های آرش_قسمت چهل و سوم(دوستی با طبیعت)
میزان 15, 1404 19:36آرش در این قسمت یاد می گیرد طبیعت چیست و چطور می شود با طبیعت دوست بود. اودر این قسمت می فهمد رها کردن زباله ها هم به طبیعت آسیب می زند هم به حیوانات بیگناه...مثلا پلاستیک تا هزاران سال هم در طبیعت باقی می ماند...
-
قصه های آرش_قسمت سی و نهم( تصمیم گیری )
میزان 09, 1404 20:10آرش در این قسمت می بیند که تصمیم گیری گاهی مشکل می شود برای همین از خاله بهار راهنمایی می خواهد. خاله بهار یک درس مهم به او می دهد و آن این است که از دیگران راهنمایی بخواه اما در نهایت تصمیم گیری بر عهده خودت است.
-
قصه های آرش_قسمت سی و هشتم( اعتماد کردن)
میزان 09, 1404 20:04آرش در این قسمت می فهمد که نباید سر هر کس اعتماد کند اما اگر اعتماد کرد نباید هم شک کند و سر اعتماد خود به او ایستاد باشد...
-
قصه های آرش_قسمت سی و هفتم(دروغ)
میزان 09, 1404 20:01آرش فکر کرد اگر به خاله بهار دروغ بگوید، میتواند از غال مغال و سوالهایش فرار کند. اما خیلی زود فهمید که گاهی راست گفتن سختتر است، اما بهترین راه صداقت است...