جوزا 20, 1401 09:10 Asia/Kabul
  • افغانستان و مسئولیت تاریخی حاکمیت سرپرست کابل

هیچ تحلیلگری نمی تواند سیکل سقوط حاکمیتها در افغانستان را بدون دخالت بیرونی توجیه کند . طوری که دولت مجاهدین با حمایت پاکستان و ارتجاع عرب و حمایت بی چون و چرا از طالبان و جریانهای سلفی چون القاعده سقوط کرد .

به گزارش تلویزیون سحر افغانستان، افغانستان سرزمینی است که تا رسیدن به جاده ی اصلی حاکمیت ، امنیت و رفاه اجتماعی در پناه حاکمیتی مردمی ، مشروع و قانونمدار  فرسنگها فاصله دارد . چرا که ظرفیت همدیگر پذیری و تمسک به اشتراکات و نفی اختلافاتی چون قوم ، مذهب ،  زبان و سهم خواهی حزبی و جناحی و ... در آن یا وجود ندارد و یا چنان ضعیف است که به وحدت و تشکیل حاکمیتی همه شمول نمی انجامد .

 دلایل و زمینه های کشیده شدن افغانستان به چنین سرنوشتی ریشه های داخلی و بیرونی دارد . عوامل مزاحم بیرونی چنان قدرتمند است که اگر از صحنه ی افغانستان پا پس بکشد گذر زمان می تواند موازنه ی قدرتی را در این کشور با اتکا به پتانسیلهای داخلی فراهم سازد . دلیل قضاوت صحنه و جغرافیای قومی و مذهبی و جناحی موجود در افغانستان است که هیچ گروه به تنهایی در اکثریت مطلقی که بتواند شرایطش را بر دیگران تحمیل کند وجود ندارد . و همین موازنه ی توان و قوا می تواند جریانها را در گلیم افغانستان دور هم جمع و آنها را به پذیرش واقعیات موجود متقاعد سازد .

با این وجود دور از واقعیت نیست که بگوییم دستهای خارجی عامل تداوم کشمکشهای این کشور است . دستهایی که منفعتشان را در  سردرگمی سیاسی و حاکمیتی افغانها جستجو می کنند . مدعای کلام وضعیت دولت مجاهدین پس از فتح کابل و متعاقبا سرنوشت امارت طالبان و پس از آن سقوط ارمغان آمریکایی تحت نام" جمهوریت" است .

هیچ تحلیلگری نمی تواند سیکل سقوط حاکمیتها در افغانستان را بدون دخالت بیرونی توجیه کند . طوری که دولت مجاهدین با حمایت پاکستان و ارتجاع عرب و حمایت بی چون و چرا از طالبان و جریانهای سلفی چون القاعده سقوط کرد . امارت طالبان را هم آمریکا با بهانه های واهی متاثر از هیجانات حادثه ی 11 سپتامبر سقوط داد و این دومینو با از بین رفتن جمهوریت تحمیلی آمریکایی پس از یک معامله ی پنهان کامل شد .

با این مقدمه و  با نگاه  به وضعیت  موجود افغانستان می توان رد پایی از سناریوهای احتمالی  جدید را حدس زد  . سناریوهایی که در پس آن زمینه چینی برای تحمیل شرایط جدید بر ملت زجر کشیده ی افغانستان و منطقه  دیده می شود .

گزارش جدید سازمان ملل درقبال افغانستان را  می توان نمونه ای از این سناریوها  تلقی کرد . این نهاد بین المللی در گزارشی که اخیرا منتشر ساخته از ارتباط تنگاتنگ طالبان با القاعده می گوید و می آورد  که ایمن الظواهری، رهبر القاعده "بیعت " خود با هبت‌الله اخوندزاده رهبر طالبان را تجدید کرده است  .در گزارش ۲۵ صفحه‌ای سازمان ملل تصریح شده است که  طالبان همچنان به روش‌های گذشته خود عمل می‌کند، پناهگاه‌های امن برای گروه‌های تروریستی مانند القاعده فراهم نموده  و از افرادی  که در فهرست تحریم‌های سازمان ملل قرار داشتند، در کابینه خود استفاده کرده است.

سناریوی بعدی را می توان در کدهای جان‌بولتون مشاور امنیت ملی پیشین امریکا جستجو کرد که چندی پیش از توان حمله ی داعش و القاعده به آمریکا از خاک افغانستان تا شش ماه آینده سخن رانده بود .

مصاحبه ی سراج الدین حقانی سرپرست وزارت داخله طالبان و رهبر شبکه حقانی با سی ان ان را هم می توان سناریوی دیگری تلقی کرد . نامبرده در این مصاحبه آمریکا را دشمن نمی داند و در عین حال تاکید می کند از جغرافیای افغانستان تهدیدی متوجه کاخ سفید نیست ؟!

همه ی این پازلهای جدا را وقتی کنار همدیگر بچینیم  به تصویر  واضحتیری از افغانستان می رسیم و ناامنی های روزافزون این کشور علارغم داعیه ی طالبان مبنی بر ایجاد امنیت قابل هضم تر می شود .  بدین مفهوم که شَبَه تروریسم داعش و در پس آن بر هم زدن صحنه ی افغانستان و کشاندن آن به سمت هرج و مرج با دستهایی نامرئی قابل توجیه تر می شود . بر هیچ کس پوشیده نیست که داعش یک آدرس در جیب امپریالیسم آمریکایی غربی و عبری است . آنها هر وقت بخواهند صحنه ای را به نفع خودشان مدیریت کنند از این آدرس رازآلود بهره می گیرند و اجازه نمی دهند که کم و کیف آن برای افکار عمومی مشخص شود تا بتوانند همواره کارهای غیر قانونی خود را زیر چتر این آدرس به سرانجام برسانند . لذاست که سیکل ناامنی های این روزها در  افغانستان از بلخ  گرفته تا قندوز و قندها و کابل به یک آدرس به نام داعش ختم می شود. آنها ایجاد شده اند  تا بار هر ناامنی را به دوش بکشند ،  مبدا ناامنی های دست ساز و سفارشی باشند و حتی گروکشی های حزبی و درون گروهی جریانهای ناراضی را که به ناامنی ختم می شود را در خود هضم کنند تا اگر روزی ارباب هوس قمار جدیدی در افغانستان کرد بهانه ای به روز در چنته داشته باشد .

اینکه طالبان چه می گویند و چه می خواهند و قدرتشان چه قدر است یک موضوع است و اینکه داعش در افغانستان چه ماهیتی دارد و قدرتش در کجاست و ریشه در کجا دارد موضوعی دیگر . ناامنی های خونین زیادی با نشانه ی داعش  در افغانستان تکرار می شود و طالبان برای پیشگیر ی از خدشه وارد شدن بر اقتدار نمایشی خود آنها را کوچک جلوه می دهد و مدعی می شود در باره ی  حضور داعش در افغانستان بزرگنمایی می شود؟

در تکمیل داعیه ی  طالبان باید گفت اینکه داعش کوچک است یا بزرگ مساله ای جدا از  ناامنی های روزانه در این کشور است که مسئولیتش با طالبان است . بدین مفهوم  که فعلا داعش یک اسم رمز برای تکمیل پروژه ی تروریسم در افغانستان و متعاقبا دست آویز قرار دادن آن برای ایجاد هرج و مرج در منطقه است . اگر غیر از این است باید طالبان یا اراده ی جمع کردن آنها را داشته باشد و یا شجاعت همکاری منطقه ای  برای غلبه بر آن . والا  طالبان   دانسته یا ندانسته بستری می شود برای لانه کردن گروههای تندرو تروریسم بین المللی . نگرانی که شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در چهارمین نشست گفتگوی امنیت منطقه‌ای  تاجیکستان مطرح ساخت در همین راستا قایل تحلیل است . ایشان تروریسم و افراطگرایی را از عوامل مهم ناامنی در افغانستان ذکر کردند  و  از  وجود  شواهد و قرائن نگران کننده  حضور و دخالت برخی کشورهای منطقه و فرامنطقه ای در انتقال و هدایت تروریست ها به افغانستان سخن گفتند که مسئولیت پاسخگویی با هیات حاکمه ی افغانستان است .

اگر طالبان بخواهد به مسئولیت خود در این ارتباط عمل کند و نگذارد که تروریسم در درجه اول کشورش و سرزمینش را و در درجه ی دوم منطقه را به چالش بکشد بایستی ریشه و بسترهای این جریان را خشک کند . اولین بستری که تروریسم پرور است فضای مجهول سیاسی و حاکمیتی افغانستان است که راه غلبه بر این فضای مجهول تشکیل  حاکمیتی همه شمول با مشارکت همه ی افغانها مبتنی بر اصول پذیرفته شدنی ملی و بین المللی است و ثانیا  حس تبعیض و محرومیت از حقوق در بین جمعیتها ، اقوام و قومیتهاست . سرپرستی کابل با رفع این احساس تبعیض می تواند بسترهای اجتماعی شکل گیری و جذب نیرو برای تروریستها را تا حدی بخشکاند .

با این نگاه است که می توان گفت هیچ مسامحه ،  معامله و اهمالی که بانی تزریق ناامنی سازمان یافته و شبکه ای در منطقه و افغانستان شود پذیرفته نیست و سرپرستی حاکمیت در کابل نباید اسیر کلیشه های تاریخی گفتمان و قرائت خود از حکومت شود و یا برای رسیدن به این کلیشه ها راضی به معامله گردد  . چرا که هر کدام از این دو شق ممکن است  فواید مقطعی کوتاه و آنی برای طالبان داشته باشد ولی ضررهای هنگفت ، ماندگار و فراگیر برای افغانستان و منطقه و جهان خواهد داشت. 

«محمد رضا خیرابادی» کارشناس مسائل افغانستان

انتهای پیام.