با گسترش فقر و مهاجرت در افغانستان بازار کهنه فروشان داغ است
نزدیک به دو سال از سقوط نظام جمهوری به دست طالبان میگذرد، اما هنوزهم بازار کهنهفروشیها در پایتخت گرم است.
به گزارش تلویزیون سحر افغانستان و به نقل از شفقنا؛ باشندهگان کابل هنوز دست از مهاجرت برنداشته و یکی پس از دیگری به فکر فرار از کشور هستند. در کنار مهاجرت، فقر و ناداری معضل دیگری است که بازار کهنهفروشان را گرم نگه داشته است.
با تسلط طالبان بر افغانستان، نظام اقتصادی کشور فروپاشیده و هزاران تن بیکار شدهاند. نبود درآمد و تلاش برای ادامه حیات، سبب شده که خانوادههای زیادی لوازم خانه خود را بفروشند تا مواد غذایی به دست بیاورند و چند شبی را در وطن خود صبح کنند. طالبان اما در فرمانهای پسین مبنی بر بسته شدن دانشگاهها به روی دختران و به دنبال آن منع کار زنان در موسسهها و نهادهای داخلی و خارجی، دوباره شهروندان کشور را مجبور به مهاجرت کردهاند. عده زیادی از افرادی که این روزها با لوازم خانه به کهنهفروشیها مراجعه میکنند، کسانیاند که پس از تسلط طالبان بر کشور بیکار شده و تصمیم به مهاجرت گرفتهاند و یا هم بازنشستهگانیاند که طالبان پول تقاعد آنان را نپرداختهاند و از روی ناگزیری به فروش لوازم خانه اقدام میکنند.
فقیراحمد، یکی از کهنسالانی است که برای فروش لوازم خانه به بازار کهنهفروشیها در منطقه ۳۱۵ شهر کابل آمده است. او یک قالین ظاهراً جدید را برای فروش با خود آورده است. کهنهفروش خودش را به فقیراحمد ۶۳ ساله نزدیک میکند و چانهزنی میان دو طرف شروع میشود. صدای فقیراحمد بلند میشود: «اگر معاش تقاعدیام پرداخته میشد، فرش داخل خانهام را نمیفروختم. حالا مجبور هستم برای خرید مواد غذایی این فرش داخل خانهام را بفروشم.» هر دو مصروف قیمتگذاری میشوند و پس از گفتوگویی مختصر معامله صورت میگیرد.
فقیراحمد که از انجام این معامه راضی به نظر نمیرسد میگوید که ارزش قالین او دستکم ۱۰ هزار افغانی است، اما مجبور شده در بدل چهار هزار و ۵۰۰ افغانی به فروش برساند. او بیشتر توضیح میدهد که کارمند دولت بوده و در دو سال گذشته حقوق تقاعدی خود را نگرفته است. این مرد کهنسال میافزاید که سالها به دولت خدمت کرده و از معاش او مقداری پول کسر شده، اما اکنون خانوادهاش محتاج لقمهای نان خشک است که میسر نمیشود.
شهروندان نهتنها از روی ناداری، بلکه برای اینکه بتوانند مهاجرت کنند، نیز به فروش اجناس خانه اقدام میکنند. شبیراحمد، یکی دیگر از کسانی است که موتر مملو از لوازم خانه را به بازار کهنهفروشی آورده و حاضر است در بدل نازلترین قیمت بفروشد. شبیراحمد موتر را در کنار یکی از کهنهفروشیها توقف میدهد و میگوید که همه لوازم را برای فروش آورده است. ظاهراً عجله دارد و از همینرو کمتر چانهزنی میکند. کهنهفروش حاضر میشود به خانه شبیراحمد برود و همه وسایل خانهاش را بخرد.
خودم را به شبیراحمد معرفی و با او چند لحظهای صحبت میکنم. شبیراحمد و خانمش روزگاری صاحب وظیفه بودند، اما در ماههای پسین هر دو وظایف خود را از دست دادهاند. نبود درآمد و محروم شدن فرزندانشان از آموزش، این زوج را وادار به مهاجرت کرده است.
شبیراحمد استاد یکی از دانشگاههای خصوصی بود و خانمش مرضیه در یکی از موسسهها کار میکرد. فرمان منع کار زنان در موسسهها، سبب شده که مرضیه وظیفهاش را از دست بدهد و منع تحصیل دختران شبیراحمد را از ادامه تدریس دلسرد ساخته است. شبیراحمد میافزاید که با ادامه این وضعیت، ممکن فعالیت دانشگاهها در بهار پیشرو متوقف شود. او علاوه میکند: «خانمم در یک موسسه کار میکرد و بیکار شد. اولادهایم دیگر به مکتب و دانشگاه رفته نمیتوانند. رییس دانشگاه برایم گفت که از بهار فعالیتها را توقف میدهیم و دیگر وظیفهام را از دست میدهم. تصمیم گرفتهایم که به ایران مهاجرت کنیم تا حداقل اولادهای ما از آموزش محروم نشوند.»
تسلط دوباره طالبان بر افغانستان و وضع محدودیتهای سختگیرانه از سوی این گروه، سبب شده که هزاران شهروند کشور به مهاجرت تن بدهند. آنانی که در کشور ماندهاند، نیز به دلیل فقر و بیکاری، روزگار دشواری را سپری میکنند. در ادامه بحران اقتصادی حاکم در کشور، بیشتر اصناف فعالیتهای خود را توقف میدهند. در تازهترین مورد دانشگاههای خصوصی کشور از توقف فعالیتهایشان به دلیل کمبود دانشجو و محروم شدن دختران از تحصیل، هشدار دادهاند. طالبان نیز برنامه خاصی برای حل معضل فقر اقتصادی روی دست ندارند.
انتهای پیام